آه مجنون ، بوی لیلا می دهد

وبلاگ اشعار ، خاطرات ، عکس ها و دلنوشته ها

آه مجنون ، بوی لیلا می دهد

سلام . از کودکی علاقه زیادی به شعر و حفظ آن داشتم . اولین سروده ام غزل عاشقانه ای بود با این مطلع : شود آیا که شبی آید و ما یار شویم ؟ فکر معقول نماییم و گرفتار شویم ؟ شود آیا شنوم پاسخ آری ز لبش ؟ و .... که البته نشد و آن شب و پاسخ نیامد .

زمستان 1373 و در 13 سالگی با استاد عزیزم زنده یاد حاج محمدرضاآقاسی رضوان الله تعالی علیه آشنا شدم و این آشنایی و دوستی دو طرفه تا سوم خرداد 1384 ادامه یافت .

شعرهایم عموماً بخاطر اتفاق هایی است که در اطرافم رخ می دهند . متاسفانه برخی از آنها را به دلیل عدم ثبت از دست داده و فراموش کرده ام . این وبلاگ را با هدف ثبت و انتشار اشعار ، خاطرات و گاهاً تصاویر خاطره انگیز ، بعد از تعطیلی ناگهانی میهن بلاگ به راه انداختم . هر چند : شاعر نی ام و شعر ندانم گفتن / من مرثیه خوان دل دیوانه خویشم .

خوشحال خواهم شد با نظرات و پیشنهادات خود همراهی ام کنین . یاحق

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۳ ثبت شده است

جان من ! به تنم بلای شما
هر چه دارم فقط برای شما
آرزویم شبانه روز این است
جان ناقابلم فدای شما

آه مجنون 1403/02/18

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۵:۴۰
احمد بابایی

این عکس را من امروز
از مجتبی* گرفتم
او کودکانه خندید
من بی هوا گرفتم

او نور کار ما بود
مانند ماه و خورشید
با آن نگاه شیرین
ذوقم دوباره جوشید

ذوقم دوباره گل کرد
چون قطره های باران
تا شعر نو بروید
از نونهال افغان

دستان کوچک او
یاری گر پدر بود
دست دعای بابا
همواره کارگر بود

کاری بزرگ می کرد
دستان کوچک او
مردانه کار می کرد
آرام و بی هیاهو

استاد کوچک‌ ما
با کار آشنا بود
با دست و پای خسته
آموزگار ما بود

ای مهربان عالم
ای آنکه دستگیری
لطفاً مواظبش باش
تا او رسد به پیری

آه مجنون1403/02/07

* آقامجتبی در کلاس دوم دبستان درس میخونه و روزهای پنجشنبه و جمعه ، به پدرش که استاد بنا است کمک می کنه . آقا مجتبی بسیار خوش اخلاق ، صبور ، مهربان و حرف گوش کن و سخت کوشه . خدا حافظش باشه ان شاءالله .

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۴:۱۶
احمد بابایی