آه مجنون ، بوی لیلا می دهد

وبلاگ اشعار ، خاطرات ، عکس ها و دلنوشته ها

آه مجنون ، بوی لیلا می دهد

سلام . از کودکی علاقه زیادی به شعر و حفظ آن داشتم . اولین سروده ام غزل عاشقانه ای بود با این مطلع : شود آیا که شبی آید و ما یار شویم ؟ فکر معقول نماییم و گرفتار شویم ؟ شود آیا شنوم پاسخ آری ز لبش ؟ و .... که البته نشد و آن شب و پاسخ نیامد.

زمستان 1373 و در 13 سالگی با استاد عزیزم زنده یاد حاج محمدرضاآقاسی رضوان الله تعالی علیه آشنا شدم و این آشنایی و دوستی دو طرفه تا سوم خرداد 1384 ادامه یافت .

شعرهایم عموماً بخاطر اتفاق هایی است که در اطرافم رخ می دهند . متاسفانه برخی از آنها را به دلیل عدم ثبت از دست داده و فراموش کرده ام . این وبلاگ را با هدف ثبت و انتشار اشعار ، خاطرات و گاهاً تصاویر خاطره انگیزم ، بعد از تعطیلی ناگهانی میهن بلاگ به راه انداختم . هر چند : شاعر نی ام و شعر ندانم گفتن / من مرثیه خوان دل دیوانه خویشم .

خوشحال خواهم شد با نظرات و پیشنهادات خود همراهی ام کنین . یاحق

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

۱ مطلب در مرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

    

باسلام

      دست اندازی به بیت المال و حقوق عمومی ، رویه جاری برخی از بی انصافان بی مروّت بوده و هست . شهوت زیاده خواهی مال و ثروت موجب شده فرد به هیچ چیز جز منفعت کوتاه مدت خود فکر نکند ، به تمام قوانین شرعی ، حکومتی و انسانی پشت پا بزند و به امید مال اندوزی بیشتر ، بخشی از سرمایه عمومی را به تاراج ببرد . یاد حدیثی از امام علی علیه السلام افتادم که فرمودند : دنیا در فراق آرزوها به پایان می رسد .

     متاسفانه اخبار افشاء ، دستگیری و حتی محاکمه این خنّاسان نیز نتوانسته آنطور که شایسته است از آمار این گناه و خطای بزرگ در جامعه ما بکاهد . کاش این جانیان بی انصاف کمی هم به منافع ملّی می اندیشیدند و این طور به جان بیت المال نمی افتادند . در این میان نقش نهادهای نظارتی نیز بسیار مهم است و لازم است که به جای پرداختن و تمرکز بر امور غیرضروری نظیر ظاهر افراد ، کمی هم به فکر نظارت موثر بر این امور مهم باشند ، بسترها را بشناسند و از تمام امکانات به منظور پیشگیری و برخورد قاطع و عبرت آموز استفاده کنند . البته شیشه را فقط با دستمال تمیز ، می شود تمیز کرد ، قطعاً همه ما باید پاسخگوی عملکردمان نزد وجدان ، جامعه و خدای  خود باشیم  و  آن روز نزدیک است .

     قصدی برای سرودن شعر زیر نداشتم و ناخودآگاه اینطور و بر اساس واقعیت موجود سروده شد . به لحاظ حفظ حرمت افراد ، برخی اسامی تغییر کرده است .  به امید روزی که دست تمامی خائنین به حقوق ملت قطع گردد این شعر تلخم تقدیم شما عزیزان :

چون خداوند وعده اش را داد
اتّفاق مبارکی افتاد

بعد چندی خبر ز رفتن شد
رفتن یک نفر از این بنیاد

رفتن یک مدیر پر کینه
رفتن یک مدیر پر ایراد

هر مدیری که آمده ، رفته
تا شود یک تحوّلی ایجاد

رفتنی شد جناب لابی گر
گرچه هرگز نمی رود از یاد

خاطرات عجیب آن آدم
خاطرات غریب آن استاد!

خاطرات تمام بازی ها
در خرید ورق و یا فولاد

هر خریدی بسان یک طعمه
در تبحّر ، بسان یک صیّاد

یکسره بر زبانش این جاری
می شنیدم همیشه این فریاد :

"میخرم زیر قیمت بازار
از خوراکی گرفته تا شمشاد

ناخدای خرید و تخفیفم
تو بگو صد ، میخرم هشتاد

بهتر از خود ندیده ام هرگز
برتر از من کجا طبیعت زاد ؟ "

بگذریم از ادامه حرفش
بوده انگار ماه مادرزاد

خاطیان را همیشه پشتیبان
در کجا ؟ در ... ناکجاآباد

با فلانی همیشه هم پیمان
دشمن خونی من و بیداد

دشمن اتحاد و بابایی
یا که حتی ،  مهدی قنّاد

بستن دکمه یقه ، یا که ...
جای مهری ز مشهد و بغداد

مطمئناً نشان تقوا نیست
فعل بی ریشه می رود بر باد

گرچه دکتر دلش کمی می خواست
می شد از دست این بشر آزاد

قرعه را عاقبت مهندس برد
کلّه پا گشت "مردک شیّاد"

آری این است آخر رندی
قطع دستان او مبارک باد* !

* دستان آلوده به فساد مالی چاره ای جز قطع شدن ندارد  (مقام معظم رهبری )


احمدبابایی ( آه مجنون )

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۰۲ ، ۱۵:۴۱
احمد بابایی