آه مجنون ، بوی لیلا می دهد

وبلاگ اشعار ، خاطرات ، عکس ها و دلنوشته ها

آه مجنون ، بوی لیلا می دهد

سلام . از کودکی علاقه زیادی به شعر و حفظ آن داشتم . اولین سروده ام غزل عاشقانه ای بود با این مطلع : شود آیا که شبی آید و ما یار شویم ؟ فکر معقول نماییم و گرفتار شویم ؟ شود آیا شنوم پاسخ آری ز لبش ؟ و .... که البته نشد و آن شب و پاسخ نیامد.

زمستان 1373 و در 13 سالگی با استاد عزیزم زنده یاد حاج محمدرضاآقاسی رضوان الله تعالی علیه آشنا شدم و این آشنایی و دوستی دو طرفه تا سوم خرداد 1384 ادامه یافت .

شعرهایم عموماً بخاطر اتفاق هایی است که در اطرافم رخ می دهند . متاسفانه برخی از آنها را به دلیل عدم ثبت از دست داده و فراموش کرده ام . این وبلاگ را با هدف ثبت و انتشار اشعار ، خاطرات و گاهاً تصاویر خاطره انگیزم ، بعد از تعطیلی ناگهانی میهن بلاگ به راه انداختم . هر چند : شاعر نی ام و شعر ندانم گفتن / من مرثیه خوان دل دیوانه خویشم .

خوشحال خواهم شد با نظرات و پیشنهادات خود همراهی ام کنین . یاحق

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

۱ مطلب در تیر ۱۴۰۳ ثبت شده است

طرز تهیه آش رشته خوشمزه جا افتاده و مجلسی خانگی مرحله به مرحله

سلام     

     غروب هجدهم خرداد برای احوالپرسی روزانه راهی منزل مادرم شدم . دیدن ظرف " آش پشت پا " سفر حج دایی محمد عزیزم که به همراه همسر و دختر خانم شان راهی سفر حج واجب شدند ، چند بیت زیر را در همان لحظه به ارمغان آورد . با آرزوی قبولی سفر حج همه حاجیان و  بازگشت دست پر آنان .

رفتم امشب به منزل مادر
در همان ابتدا ، بدو ورود
گفت : محسن* برایم آورده است
ظرف آشی که روی میزش بود

چند قاشق ز آش شان خوردم
واقعا بی نظیر و عالی بود
آش یعنی همین ، همین مزّه
جای حاجی چقدر خالی بود

آرزو می کنم که برگردند
دست پر از مدینه و مکّه
با دعای شما عزیزانم
روزگار همه شود سکّه

کاش هر کس که آرزومند است
زائر مکّه و مدینه شود
جای ما هم فقط دعا بکند
نایب احمد سکینه شود


آه مجنون ۱۴۰۳/۰۳/۱۸

*محسن ـ پسر دایی ام

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۰۳ ، ۱۴:۰۸
احمد بابایی