آه مجنون ، بوی لیلا می دهد

وبلاگ اشعار ، خاطرات ، عکس ها و دلنوشته ها

آه مجنون ، بوی لیلا می دهد

سلام . از کودکی علاقه زیادی به شعر و حفظ آن داشتم . اولین سروده ام غزل عاشقانه ای بود با این مطلع : شود آیا که شبی آید و ما یار شویم ؟ فکر معقول نماییم و گرفتار شویم ؟ شود آیا شنوم پاسخ آری ز لبش ؟ و .... که البته نشد و آن شب و پاسخ نیامد .

زمستان 1373 و در 13 سالگی با استاد عزیزم زنده یاد حاج محمدرضاآقاسی رضوان الله تعالی علیه آشنا شدم و این آشنایی و دوستی دو طرفه تا سوم خرداد 1384 ادامه یافت .

شعرهایم عموماً بخاطر اتفاق هایی است که در اطرافم رخ می دهند . متاسفانه برخی از آنها را به دلیل عدم ثبت از دست داده و فراموش کرده ام . این وبلاگ را با هدف ثبت و انتشار اشعار ، خاطرات و گاهاً تصاویر خاطره انگیز ، بعد از تعطیلی ناگهانی میهن بلاگ به راه انداختم . هر چند : شاعر نی ام و شعر ندانم گفتن / من مرثیه خوان دل دیوانه خویشم .

خوشحال خواهم شد با نظرات و پیشنهادات خود همراهی ام کنین . یاحق

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر محرم» ثبت شده است

     

 

موضوع عاشورا بیشترین سهم را در سروده های مرحوم آقاسی (ره) دارد و همه آنها نیز بدون شک زیبا و دلنشین اند . یکی از زیباترین آنها ، شعر هفتاد و دو تن هست که در آن مرحوم آقاسی (ره) امام حسین علیه السلام را با چهار تن از پیامبران اولو العزم قیاس می کند . نگاه شاعر ،قدرت کلمات و وزن آنان را در این شعر ببینید و لذت ببرید .

 

هفتاد و دو ماه و ظهر عاشورا
شقّ القمر امام را دیدم
هفتاد و دو پشت آسمان خم شد
وقتی کمر امام  را دیدم

 

هفتاد و دو ذبح و یک خلیل الله
در عزم خلیل حق ، خلل ، هرگز !
در سیر و سلوک فی سبیل الله
تعظیم به هیبت هبل ، هرگز !

 

در هلهله بتان هرجایی
اینگونه که دید خود شکستن را ؟
افروخت شراره ستم سوزی
آموخت ره ز خویش رستن را

 

بنگر حرکات نوح اعظم را
در ورطه تشنگی تلاطم کرد
هفتاد و دو کشتی نجات آورد
هفتاد و دو نوح ، وقف مردم کرد

 

هفتاد و دو کاروان و یک سالار
هفتاد و دو باهه روبرو دارد
گاهی ز تنور و گاه بر نیزه
با امّت خویش گفتگو دارد

 

آن اسوه پاکباز می گوید :
آنانکه ز راز مرگ آگاهند
در دشت جنون ز پا نمی افتند
بر مرکب خون هماره در راهند

 

هفتاد و دو صف ، فشرده چون پولاد
هفتاد و دو قبضه موم ، در یک مشت
هفتاد و دو  سرسپرده مولا
تسلیم اشاره های یک انگشت

 

انگشت اشارتی که او دارد
فردا به مصاف می برد ما را
گر شیوه نو پریدن آموزیم
تا قله قاف می برد ما را

 

فردا که ز نیزه می دمد خورشید
فردا که خروس مرگ می خواند
از خنجر و زخم ، حجله می بندیم
ما را چو عروس مرگ می خواند

 

هفتاد و دو لحظه ، لحظه پرواز
هفتاد و دو کربلای پی در پی
هفتاد و دو لحظه سرافرازی
سرهای بریده ، خون چکان بر نی

 

محمدرضا آقاسی (ره)

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۰۰ ، ۱۰:۴۳
احمد بابایی

صلی الله علیک یا اباعبدالله


ای تشنه شهید سربریده
دل از سر و از پسر بریده

در ظهر عطش مگر چه دیدی ؟
کز جان و جهان نظر بریدی

ای آب حیات دین احمد !
وی کشتی امّت محمّد !

تو نوح تمام ماسوایی
تاج سر عرش کبریایی

حبّ تو اقامه نماز است
ذکر تو هماره دلنواز است

 

محمّدرضا آقاسی (ره)

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۰۰ ، ۰۹:۰۱
احمد بابایی