آه مجنون ، بوی لیلا می دهد

وبلاگ اشعار ، خاطرات ، عکس ها و دلنوشته ها
چهارشنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۴۲ ق.ظ

جنگ و اصغر

خوش به حالم جناب اصغرخان
رفته ای از ولایت تهران
 
در بجستان خیال من راحت
کی رسد موشکی به آن استان ؟

در پناه امام معصومی
در حریم امن آن سلطان

در ورامین به یاد تو هستم
بهترین یار و یاور دوران

در دل جنگ ، شعر من گل کرد
بعد صرف چایی فنجان 

دوست دارم خبر رسد اکنون:
شد تل‌آویو کاملاً ویران

شخم خورده زمین حیفا نیز
زیر باران موشکی ، الان

دشمن ما پست و نامرد است
پست تر از پلیدی حیوان

دشمن احمق ندانم کار
فکر کرده است می برد آسان

شیعه مرتضی ندارد مرگ
گفت قاسم : مرد این میدان

جنگ امروز ، جنگ موشک هاست

یادتان هست شیخ رفسنجان ؟

کاش بود و به چشم خود می دید
ضرب شصت سپاه پاسداران


رهبری گفت : می زنیم او را 
دلخوشیم از وجود آقامان

میرسد روز مرگ اهریمن
میرسد روز مرگ دژخیمان

روز شادی مردم غزه
روز شادی مردم لبنان

جان احمد مواظب خود باش
ای عزیز دلم ، عزیز جان

چون برایم عزیز و محبوبی
نه فقط تو ، تک تک یاران

جان احمد فدای یارانش
جان احمد فدایی ایران

جان ناقابلم فدای ولی 
جان ناقابلم فدای یلان

آه مجنون ۱۴۰۴/۰۳/۲۸



نوشته شده توسط احمد بابایی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

آه مجنون ، بوی لیلا می دهد

وبلاگ اشعار ، خاطرات ، عکس ها و دلنوشته ها

آه مجنون ، بوی لیلا می دهد

سلام . از کودکی علاقه زیادی به شعر و حفظ آن داشتم . اولین سروده ام غزل عاشقانه ای بود با این مطلع : شود آیا که شبی آید و ما یار شویم ؟ فکر معقول نماییم و گرفتار شویم ؟ شود آیا شنوم پاسخ آری ز لبش ؟ و .... که البته نشد و آن شب و پاسخ نیامد.

زمستان 1373 و در 13 سالگی با استاد عزیزم زنده یاد حاج محمدرضاآقاسی رضوان الله تعالی علیه آشنا شدم و این آشنایی و دوستی دو طرفه تا سوم خرداد 1384 ادامه یافت .

شعرهایم عموماً بخاطر اتفاق هایی است که در اطرافم رخ می دهند . متاسفانه برخی از آنها را به دلیل عدم ثبت از دست داده و فراموش کرده ام . این وبلاگ را با هدف ثبت و انتشار اشعار ، خاطرات و گاهاً تصاویر خاطره انگیزم ، بعد از تعطیلی ناگهانی میهن بلاگ به راه انداختم . هر چند : شاعر نی ام و شعر ندانم گفتن / من مرثیه خوان دل دیوانه خویشم .

خوشحال خواهم شد با نظرات و پیشنهادات خود همراهی ام کنین . یاحق

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

جنگ و اصغر

چهارشنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۴۲ ق.ظ

خوش به حالم جناب اصغرخان
رفته ای از ولایت تهران
 
در بجستان خیال من راحت
کی رسد موشکی به آن استان ؟

در پناه امام معصومی
در حریم امن آن سلطان

در ورامین به یاد تو هستم
بهترین یار و یاور دوران

در دل جنگ ، شعر من گل کرد
بعد صرف چایی فنجان 

دوست دارم خبر رسد اکنون:
شد تل‌آویو کاملاً ویران

شخم خورده زمین حیفا نیز
زیر باران موشکی ، الان

دشمن ما پست و نامرد است
پست تر از پلیدی حیوان

دشمن احمق ندانم کار
فکر کرده است می برد آسان

شیعه مرتضی ندارد مرگ
گفت قاسم : مرد این میدان

جنگ امروز ، جنگ موشک هاست

یادتان هست شیخ رفسنجان ؟

کاش بود و به چشم خود می دید
ضرب شصت سپاه پاسداران


رهبری گفت : می زنیم او را 
دلخوشیم از وجود آقامان

میرسد روز مرگ اهریمن
میرسد روز مرگ دژخیمان

روز شادی مردم غزه
روز شادی مردم لبنان

جان احمد مواظب خود باش
ای عزیز دلم ، عزیز جان

چون برایم عزیز و محبوبی
نه فقط تو ، تک تک یاران

جان احمد فدای یارانش
جان احمد فدایی ایران

جان ناقابلم فدای ولی 
جان ناقابلم فدای یلان

آه مجنون ۱۴۰۴/۰۳/۲۸

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی