جنگ و اصغر
خوش به حالم جناب اصغرخان
رفته ای از ولایت تهران
در بجستان خیال من راحت
کی رسد موشکی به آن استان ؟
در پناه امام معصومی
در حریم امن آن سلطان
در ورامین به یاد تو هستم
بهترین یار و یاور دوران
در دل جنگ ، شعر من گل کرد
بعد صرف چایی فنجان
دوست دارم خبر رسد اکنون:
شد تلآویو کاملاً ویران
شخم خورده زمین حیفا نیز
زیر باران موشکی ، الان
دشمن ما پست و نامرد است
پست تر از پلیدی حیوان
دشمن احمق ندانم کار
فکر کرده است می برد آسان
شیعه مرتضی ندارد مرگ
گفت قاسم : مرد این میدان
جنگ امروز ، جنگ موشک هاست
یادتان هست شیخ رفسنجان ؟
کاش بود و به چشم خود می دید
ضرب شصت سپاه پاسداران
رهبری گفت : می زنیم او را
دلخوشیم از وجود آقامان
میرسد روز مرگ اهریمن
میرسد روز مرگ دژخیمان
روز شادی مردم غزه
روز شادی مردم لبنان
جان احمد مواظب خود باش
ای عزیز دلم ، عزیز جان
چون برایم عزیز و محبوبی
نه فقط تو ، تک تک یاران
جان احمد فدای یارانش
جان احمد فدایی ایران
جان ناقابلم فدای ولی
جان ناقابلم فدای یلان
آه مجنون ۱۴۰۴/۰۳/۲۸