آه مجنون ، بوی لیلا می دهد

وبلاگ اشعار ، خاطرات ، عکس ها و دلنوشته ها

آه مجنون ، بوی لیلا می دهد

سلام . از کودکی علاقه زیادی به شعر و حفظ آن داشتم . اولین سروده ام غزل عاشقانه ای بود با این مطلع : شود آیا که شبی آید و ما یار شویم ؟ فکر معقول نماییم و گرفتار شویم ؟ شود آیا شنوم پاسخ آری ز لبش ؟ و .... که البته نشد و آن شب و پاسخ نیامد.

زمستان 1373 و در 13 سالگی با استاد عزیزم زنده یاد حاج محمدرضاآقاسی رضوان الله تعالی علیه آشنا شدم و این آشنایی و دوستی دو طرفه تا سوم خرداد 1384 ادامه یافت .

شعرهایم عموماً بخاطر اتفاق هایی است که در اطرافم رخ می دهند . متاسفانه برخی از آنها را به دلیل عدم ثبت از دست داده و فراموش کرده ام . این وبلاگ را با هدف ثبت و انتشار اشعار ، خاطرات و گاهاً تصاویر خاطره انگیزم ، بعد از تعطیلی ناگهانی میهن بلاگ به راه انداختم . هر چند : شاعر نی ام و شعر ندانم گفتن / من مرثیه خوان دل دیوانه خویشم .

خوشحال خواهم شد با نظرات و پیشنهادات خود همراهی ام کنین . یاحق

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

۲ مطلب در آذر ۱۴۰۳ ثبت شده است

کجا رفتی اسد ؟ برگرد ، برگرد
امان نامه چه ها با غیرتت کرد؟

فریب وعده های غرب خوردی
و ایضاً این شغالان و سگ زرد

خدا رحمت کند حافظ اسد* را
که بی ایران شدی حالا جهانگرد

برو خوش باش در روس و بلاروس
فرارت ننگ تاریخی است ، ولگرد

ندارد آبرو آن پادشاهی
که وقت جنگ و جنگیدن کم آورد

تو پایت روی خونهای زیادی است
ضرر کردی ، ضرر کردی تو نامرد

 

آه مجنون  1403/09/18

*حافظ اسد ـ پدر بشار در زمانی که در بستر مرگ بود به بشار گفته بود : تا زمانی که با ایران هستی ، هستی و هر زمانی که ایران را از دست دادی ، بدان که دیگر نخواهی ماند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۰۳ ، ۱۶:۲۲
احمد بابایی

دوباره حامد* ما شعر گفته
و یا بهتر بگویم معر گفته

ز بس که با نجابت هست حامد
همیشه با محبت هست حامد

مرا از عمق جانش دوست دارد
زیادی از توانش دوست دارد

مرا با چشم زیبایش چو دیده
برایم شعر تازه آفریده

مرا برده به بالا با کلامش
الهی من فدای این مرامش

الهی من فدای این محبّت
فدای این همه الفاظ مثبت

ولی حامد ! منم یک فرد ساده
ندارم اندکی هوش زیاده

اگر قدّم کمی از حد دراز است
چه گویم؟ لطف آن بنده نواز است

خط زیبای من هم لطف او بود
وگرنه من کی ام؟ سرشار کمبود

اگر شلوار لی در پای من نیست
گناه چشم توست و پای من نیست

منم لی و کتان دارم فراوان
نه مانند فلانی تنگ و چسبان

به وقت کت ، کت است و وقت لی ، لی
منم مشتاق خرسندی لیلی

هرآنچه باب میل لیلی ماست
بدون شک دل ما هم همان جاست

ندارم از خودم چیزی برادر
بجز لطف خدا و مهر مادر

پدر دست دعا بر آسمان برد
و سعی دشمنان ما زمین خورد

دعای مادرم را دوست دارم
که ظلّ رحمت پروردگارم

اگر پیروز میدان نبردم
بدان از سوی خود کاری نکردم

یکی از افتخاراتم همین است
که گفتی شعرهایت دلنشین است

نشاید من شوم برهان و الگو
جوابم را نده بعداً دوپهلو

نه من دُرّم ، نه برتر از بقیّه
سخن کوته کنم من بی تقیّه

من و الگو شدن ؟ ای وای بر من
نمی ارزم به قدر مُشتی ارزن

منم مانندتان از جنس مردم
شده بار دگر سوءتفاهم

آه مجنون 1403/09/15

* حامد ، پسرعمه خوب و با محبتم که به شغل خبرنگاری مشغول است ، شاعر نیست اما هر از گاهی با چیزی شبیه شعر محبتش را به من نشان می دهد و خنده بر جان مان می نشاند . در ساعت 19:23 امروز پنجشنبه 15 آذرماه در تلگرام برایم شعری فرستاد در مورد خودم و ضمن تعریف و تمجید ، مرتکب اغراق شد . نیم ساعت بعد جوابش را برایش فرستادم و از او تشکر کردم بابت محبتش . هر کجا هست خدایا به سلامت دارش .

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۰۳ ، ۲۱:۵۶
احمد بابایی