آه مجنون ، بوی لیلا می دهد

وبلاگ اشعار ، خاطرات ، عکس ها و دلنوشته ها
چهارشنبه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۱، ۰۱:۵۹ ب.ظ

داغ گلدسته

 

  شاعر آیینی ، زنده یاد محمّدزمان گلدسته از دوستان مشترک بنده و حاج محمدرضا آقاسی (ره) در سالروز تولدحاجی (24 فروردین 1401 ) و درست در 46 سالگی ( هم سن با حاجی ) در حادثه تصادف و سوختن در خودروی سواری اش آسمانی شد و به دیدار استاد عزیزمان رفت .

در مراسم ترحیم استاد آقاسی رضوان الله تعالی علیه ، محمدزمان گلدسته شعری خواند در وصف حاجی که به نظرم بهترین شعری است که در مورد حاجی سروده شد .

اولین بار محمدزمان را در مراسم ترحیم حاجی دیدم و شناختم و این دوستی به 17 سال رسید . سوم خرداد امسال ، هفدهمین سالروز عروج استاد حاج محمدرضا آقاسی (ره) است .

سالیان قبل مطلب ذیل را در وبلاگ قبلی ام برای محمدزمان عزیز کار کردم و حالا تقدیم شما . شادی روح شان صلوات .

   "محمّدزمان گلدسته ، شاعر جوانی است که به چندین دلیل دوستش دارم . اول آنکه سبب آشنایی ما ، استاد عزیزمان زنده یاد حاج محمّدرضا آقاسی بودند . دوم آنکه ایشان همچون اسمشان ، گلدسته است . یعنی انسان گلی است . سوم آنکه اشعار قشنگی سروده اند . و چهارم آنکه اجرای بسیار زیبایی در خواندن اشعارشان دارند .  دو شعر ایشان را نیز خیلی دوست تر دارم . اول شعری که به مناسبت ارتحال ناگهانی استاد عزیزمان زنده یاد حاج محمّدرضا آقاسی سروده اند که به نظرم بهترین شعری بود که در رثای استاد سروده شد و با این بیت آغاز می شود که : یک عمر با تو بودم و نشناختم تو را / حالا که به خود آمده ام ، باختم تو را  .

دوم شعری است با نام آهنگ جنون که تقدیم به شهداست و من از آن به عنوان  « هاجر و استخاره » نام می برم و با این بیت آغاز می شود که :  الا تاریخ سازان هزاره ! الا ای لاله های پاره پاره !  . در همین جا درود می فرستم به روح استاد عزیز سفرکرده مان و سلام می کنم به دوست خوبم محمّدزمان گلدسته عزیز و  در ادامه نظرتان را جلب می کنم به  شعر زیبای آهنگ جنون محمّدزمان گلدسته عزیز  . یا علی مدد ! "

 

آهنگ جنون


الا تاریخ سازان هزاره

الا ای لاله های پاره پاره


الا آنان که در مهمانی مرگ
غزل خواندید با چنگ و نقاره


شعاع نورتان مانند خورشید
 شرافت داشت بر ماه و ستاره


نباشد هیچ در آیین مردان
به میدان راه رفتن از کناره


به مسلخ تا که اسماعیل می رفت
نه هاجر بود گریان و نه ساره


ولی من اشکبار حال خویشم
پر از اندوه گلهای بهاره


چه عیب از من که بر صورت زنم چنگ؟
که می ترکید بغض سنگ خاره


منم وا مانده در بین دوراهی
برایم باز گیرید استخاره


الا ای آفتاب جبهه ی عشق
الا ای بر سمند خون سواره


برقصانم به آهنگ جنونت
بمیرانم به انگشت اشاره

 

محمّد زمان گلدسته ، متولد  1354 گرگان  است که از سال 1366 شروع به  فعالیت جدّی  در عرصة شعر و در قالب های غزل و مثنوی نموده است . سی دی تصویری چاووش با موضوع اشعار اهل بیت از آثار ایشان است . همچنین مجموعه شعر و نثر « شیحه اسب سفید »‌با موضوع حضرت مهدی (عج) و مجموعه « بیچهاره شاملو » با موضوع اشعار انتقادی و طنز در نقد شعر معاصر و آثار و افکار احمد شاملو آثار در دست چاپ اوست . و سی دی تصویری شراب 8 ساله با موضوع اشعار دفاع مقدس و نوار کاست «حیدر مدد» شامل شعر و موسیقی و آواز در مدح امام علی (ع) . ایشان از سال 1376 تا کنون بیش از 15 بار در جشنواره های شعر ، به عنوان نفر برگزیده انتخاب شده اند .

از شوق دریا


وقتى عطش در کربلا غوغا بپا کرد
سقّا نگاهى شرمگین بر خیمه‏ ها کرد


برداشت مشکى را که لبریز از وفا بود
مشکى که خود از تشنگان کربلا بود


شاهین عشق آماده پرواز مى‏شد
 لبهاى مشک از شوق دریا باز مى‏شد


 بر کشتگان بدر روز انتقام است
مهریه زهرا(س) به فرزندش حرام است


 وقت است تا شیرین شود کام ابوالفضل
وقت است از خون پُر شود جام ابوالفضل


برخاست عزم آب در دشت بلا کرد
قلب سیاه کفر بند از بند وا کرد


 عباس یعنى تشنه در دریا نشستن
عباس یعنى بغض مولا را شکستن


عباس یعنى نفس را هم بنده کردن
 عباس یعنى آب را شرمنده کردن


عباس یعنى تا قیامت مَرد بودن
 عباس یعنى با خدا همدرد بودن ..


به به چه نیکو آمد این اقبال عباس
 آمد هزاران تیر استقبال عباس


وقتى که روى ماه از آئینه برگشت
 آواى «أدرِک یا اخا» پیچید در دشت


 زلف شقایق در کمند یاس افتاد
 سالار دین بر پیکر عباس افتاد


 وقتى که پیکان مشک را بر حلق او دوخت
حتى گلوى آب هم از تشنگى سوخت


 اینک فراتى مانده لبریز از ندامت
شرمنده از عباس تا روز قیامت ...

شعر : زنده یاد محمدزمان گلدسته



نوشته شده توسط احمد بابایی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

آه مجنون ، بوی لیلا می دهد

وبلاگ اشعار ، خاطرات ، عکس ها و دلنوشته ها

آه مجنون ، بوی لیلا می دهد

سلام . از کودکی علاقه زیادی به شعر و حفظ آن داشتم . اولین سروده ام غزل عاشقانه ای بود با این مطلع : شود آیا که شبی آید و ما یار شویم ؟ فکر معقول نماییم و گرفتار شویم ؟ شود آیا شنوم پاسخ آری ز لبش ؟ و .... که البته نشد و آن شب و پاسخ نیامد .

زمستان 1373 و در 13 سالگی با استاد عزیزم زنده یاد حاج محمدرضاآقاسی رضوان الله تعالی علیه آشنا شدم و این آشنایی و دوستی دو طرفه تا سوم خرداد 1384 ادامه یافت .

شعرهایم عموماً بخاطر اتفاق هایی است که در اطرافم رخ می دهند . متاسفانه برخی از آنها را به دلیل عدم ثبت از دست داده و فراموش کرده ام . این وبلاگ را با هدف ثبت و انتشار اشعار ، خاطرات و گاهاً تصاویر خاطره انگیز ، بعد از تعطیلی ناگهانی میهن بلاگ به راه انداختم . هر چند : شاعر نی ام و شعر ندانم گفتن / من مرثیه خوان دل دیوانه خویشم .

خوشحال خواهم شد با نظرات و پیشنهادات خود همراهی ام کنین . یاحق

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

داغ گلدسته

چهارشنبه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۱، ۰۱:۵۹ ب.ظ

 

  شاعر آیینی ، زنده یاد محمّدزمان گلدسته از دوستان مشترک بنده و حاج محمدرضا آقاسی (ره) در سالروز تولدحاجی (24 فروردین 1401 ) و درست در 46 سالگی ( هم سن با حاجی ) در حادثه تصادف و سوختن در خودروی سواری اش آسمانی شد و به دیدار استاد عزیزمان رفت .

در مراسم ترحیم استاد آقاسی رضوان الله تعالی علیه ، محمدزمان گلدسته شعری خواند در وصف حاجی که به نظرم بهترین شعری است که در مورد حاجی سروده شد .

اولین بار محمدزمان را در مراسم ترحیم حاجی دیدم و شناختم و این دوستی به 17 سال رسید . سوم خرداد امسال ، هفدهمین سالروز عروج استاد حاج محمدرضا آقاسی (ره) است .

سالیان قبل مطلب ذیل را در وبلاگ قبلی ام برای محمدزمان عزیز کار کردم و حالا تقدیم شما . شادی روح شان صلوات .

   "محمّدزمان گلدسته ، شاعر جوانی است که به چندین دلیل دوستش دارم . اول آنکه سبب آشنایی ما ، استاد عزیزمان زنده یاد حاج محمّدرضا آقاسی بودند . دوم آنکه ایشان همچون اسمشان ، گلدسته است . یعنی انسان گلی است . سوم آنکه اشعار قشنگی سروده اند . و چهارم آنکه اجرای بسیار زیبایی در خواندن اشعارشان دارند .  دو شعر ایشان را نیز خیلی دوست تر دارم . اول شعری که به مناسبت ارتحال ناگهانی استاد عزیزمان زنده یاد حاج محمّدرضا آقاسی سروده اند که به نظرم بهترین شعری بود که در رثای استاد سروده شد و با این بیت آغاز می شود که : یک عمر با تو بودم و نشناختم تو را / حالا که به خود آمده ام ، باختم تو را  .

دوم شعری است با نام آهنگ جنون که تقدیم به شهداست و من از آن به عنوان  « هاجر و استخاره » نام می برم و با این بیت آغاز می شود که :  الا تاریخ سازان هزاره ! الا ای لاله های پاره پاره !  . در همین جا درود می فرستم به روح استاد عزیز سفرکرده مان و سلام می کنم به دوست خوبم محمّدزمان گلدسته عزیز و  در ادامه نظرتان را جلب می کنم به  شعر زیبای آهنگ جنون محمّدزمان گلدسته عزیز  . یا علی مدد ! "

 

آهنگ جنون


الا تاریخ سازان هزاره

الا ای لاله های پاره پاره


الا آنان که در مهمانی مرگ
غزل خواندید با چنگ و نقاره


شعاع نورتان مانند خورشید
 شرافت داشت بر ماه و ستاره


نباشد هیچ در آیین مردان
به میدان راه رفتن از کناره


به مسلخ تا که اسماعیل می رفت
نه هاجر بود گریان و نه ساره


ولی من اشکبار حال خویشم
پر از اندوه گلهای بهاره


چه عیب از من که بر صورت زنم چنگ؟
که می ترکید بغض سنگ خاره


منم وا مانده در بین دوراهی
برایم باز گیرید استخاره


الا ای آفتاب جبهه ی عشق
الا ای بر سمند خون سواره


برقصانم به آهنگ جنونت
بمیرانم به انگشت اشاره

 

محمّد زمان گلدسته ، متولد  1354 گرگان  است که از سال 1366 شروع به  فعالیت جدّی  در عرصة شعر و در قالب های غزل و مثنوی نموده است . سی دی تصویری چاووش با موضوع اشعار اهل بیت از آثار ایشان است . همچنین مجموعه شعر و نثر « شیحه اسب سفید »‌با موضوع حضرت مهدی (عج) و مجموعه « بیچهاره شاملو » با موضوع اشعار انتقادی و طنز در نقد شعر معاصر و آثار و افکار احمد شاملو آثار در دست چاپ اوست . و سی دی تصویری شراب 8 ساله با موضوع اشعار دفاع مقدس و نوار کاست «حیدر مدد» شامل شعر و موسیقی و آواز در مدح امام علی (ع) . ایشان از سال 1376 تا کنون بیش از 15 بار در جشنواره های شعر ، به عنوان نفر برگزیده انتخاب شده اند .

از شوق دریا


وقتى عطش در کربلا غوغا بپا کرد
سقّا نگاهى شرمگین بر خیمه‏ ها کرد


برداشت مشکى را که لبریز از وفا بود
مشکى که خود از تشنگان کربلا بود


شاهین عشق آماده پرواز مى‏شد
 لبهاى مشک از شوق دریا باز مى‏شد


 بر کشتگان بدر روز انتقام است
مهریه زهرا(س) به فرزندش حرام است


 وقت است تا شیرین شود کام ابوالفضل
وقت است از خون پُر شود جام ابوالفضل


برخاست عزم آب در دشت بلا کرد
قلب سیاه کفر بند از بند وا کرد


 عباس یعنى تشنه در دریا نشستن
عباس یعنى بغض مولا را شکستن


عباس یعنى نفس را هم بنده کردن
 عباس یعنى آب را شرمنده کردن


عباس یعنى تا قیامت مَرد بودن
 عباس یعنى با خدا همدرد بودن ..


به به چه نیکو آمد این اقبال عباس
 آمد هزاران تیر استقبال عباس


وقتى که روى ماه از آئینه برگشت
 آواى «أدرِک یا اخا» پیچید در دشت


 زلف شقایق در کمند یاس افتاد
 سالار دین بر پیکر عباس افتاد


 وقتى که پیکان مشک را بر حلق او دوخت
حتى گلوى آب هم از تشنگى سوخت


 اینک فراتى مانده لبریز از ندامت
شرمنده از عباس تا روز قیامت ...

شعر : زنده یاد محمدزمان گلدسته

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی