سفرنامه اربعین 3
کوفه : ساعت حدود سه عصر بود که رسیدیم به ابتدای شهر کوفه . از ون پیاده و سوار بر تاکسی شدیم تا خودمان را به موکب خادمان ام البنین برسانیم . به خاطر تعدادمان ، محمدآقا از ما جدا و سوار تاکسی دیگری شد و همین شد دلیل گم کردن او . بعد بیست دقیقه نگرانی ، مقابل موکب پیدایش شد . مستقیم رفتیم به موکب خادمان ام البنین که دست ورامینی هاست . موکبی در خیابان روبروی مسجد مقدس کوفه .
موکب خادمان ام البنین : تاجری کویتی بخشی از سرمایه اش را که درآمد دو تریلی در طول سال است ، بعد از کسر حقوق دو راننده ، به این موکب اختصاص داده و تمام مخارج موکب را تأمین می کند . اداره این موکب چند سالی است که با گروهی از اهالی ورامین با مدیریت آقای علی ملایری و دوستان زحمتکش اوست . معتقدم موکب داری به مراتب سخت تر از پیاده روی است و سخت از موکب داری ، خرج کردن در این راه است . خلاصه اینکه پیاده روی با همه سختی هایش راحت ترین کار است . سال 97 در همین موکب برای کمک در شستن بشقاب ها داوطلب شدم و بعد از یکساعت کار متوجه سختی ها و مشقت های پذیرایی از خیل زائران شدم . خدا به همه موکب داران اجر دهد .
حمام و چای عصرانه : در حیاط خانه ای که کنار موکب بود با درخواست صاحبخانه دوش گرفتیم . داخل خانه در اختیار بانوان بود و حیاط و کوچه در اختیار آقایان . اصرار داشت تا خودش لباس های مان را بشوید که من و مجید امتناع کردیم و با کلی خواهش ، خودمان شستیم . سال های قبل پسر نوجوانش لباس های زائران را می شست و امسال غایب بود . گفت : پزشکی قبول شده و در خارج از عراق مشغول تحصیل است . پسرش به حدّ کمال آقا بود و در شستن لباس های کثیف زائران سنگ تمام می گذاشت ، کاری که ما برای نزدیک ترین افرادمان یا انجام نمی دهیم و یا با اکراه . ماشین لباسشویی شان دوقلو بود و او بعد شستن با ماشین ، تمام لباس ها را در لگن ، آب می کشید و با دست می چلاند و درون خشک کن می انداخت . هر کجا هست خدایا به سلامت دارش . گرفتن دوش و شستن لباس ها حسابی چسبید و حالمان را جا آورد . دور هم نشستیم و با چای و خرمای شیرین عصرانه ای خاطره انگیز رقم زدیم .
مسجد کوفه : برای نماز مغرب و عشا عازم مسجد مقدس کوفه شدیم . خیلی شلوغ بود . با زحمت جایی برای نماز در بین صف ها یافتیم . مسافر در مسجد کوفه مخیر است به تمام یا شکسته خواندن و ما تمام خواندیم . بعد نماز به سمت محراب مسجد که محل ضربت خوردن امام علی علیه السلام است رفتیم و عکسی از مجید در حال زیارت محل گرفتم . سپس به سمت مزار مسلم بن عقیل رفتیم و بعد از آن به زیارت قبر مختار ثقفی و هانی . معماری جدید مسجد کوفه بی نظیر است و در عین سادگی ، در نهایت شکوه و زیبایی است . انتخاب رنگ ها هم در نهایت دقت انجام شده و بر خلاف معماری های رایج مصر و عربستان ، آرامش خوبی به زائر می بخشد .
مسجد کوفه چهارمین مسجد مهم شیعیان پس از مسجدالحرام ، مسجدالنبی و مسجدالاقصی و از قدیمیترین اماکن زیارتی کوفه به شمار میآید . بنابر برخی روایات ، نخستین کسی که مسجد کوفه را بنیان گذاشت حضرت آدم (ع) بود و حضرت نوح (ع) پس از طوفان آن را تجدید بنا کرد . در سال 17 قمری با حضور اولیه مسلمانان در کوفه در زمان سعد بن ابی وقّاص ، به پیشنهاد سلمان فارسی ، این مسجد دوباره ساخته شد . این مسجد شاهد حضور بسیاری از پیامبران ، امام علی (ع) ، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و برخی دیگر از امامان معصوم بوده است . در سال 36 قمری با حضور امام علی(ع) در این مسجد ، بر اهمیت و توجه به آن افزوده شد . حضرت علی(ع) در این مسجد نماز و خطبه میخوانده و برخی از امور کشورداری ، مانند قضاوت را در آنجا انجام میداد و در محراب این مسجد به شهادت رسید . در کنار مسجد کوفه ، خانه امام علی (ع) ، دارالاماره کوفه ، مرقد مسلم بن عقیل ، مرقد هانی بن عروه و مرقد مختار ثقفی قرار دارد . این مسجد مقامات متعددی دارد و در بسیاری از آنها اعمال مخصوصی انجام میگیرد. طبق برخی از روایات، مسجد کوفه از باغهای بهشتی است . اگر کسی وارد آن شود، آمرزیده است . طبق روایات ، شهر کوفه مرکز حکومت امام مهدی (عج) و مسجد کوفه ، مرکز ستاد فرماندهی آن حضرت خواهد بود.
شام و شعر باجناق : برای شام به سمت موکب برگشتیم . شام ساندویچ فلافل بود با طعمی واقعی . مجید فلافل های عراق را دوست می داشت و از خوردن برنج ها و خورش هایشان امتناع می کرد . بعد از شام همراه با محمدآقا و حمیدآقا داخل اتاق مسئولین موکب رفتم . علی آقا ملایری اصرار داشت شعر باجناق را بخوانم . میگفت از پارسال تا حالا یادش مانده . چندین بار تفره رفتم اما یادش ماند و می گفت بخوان . شعر را خواندم و حسابی خوششان آمد و خندیدند . همه شان باجناق داشتند و حس شعر را خوب درک می کردند . با چای و نبات پذیرایی شدیم و بعد از آن آمدیم در چادرهای داخل کوچه و بعد صرف چای و کمی هم صحبتی با همسفران ، خوابیدیم .
اولین سفر بنده به کربلای معلی در اربعین ۱۴۰۲ با احمد عزیز و دوستان ایشان
ممنونم بابت همراهی شما
و اما سفرنامه اربعین که برایم تعجب برانگیز و جالب بود
سفرنامه با جزئیات کامل و دقیق حتی خوردن و آشامیدن گروه در جای خودش ذکر شده و خیلی چیزای دیگه
احمد جان خدا قوت عالی بود