آه مجنون ، بوی لیلا می دهد

وبلاگ اشعار ، خاطرات ، عکس ها و دلنوشته ها
يكشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۱:۳۸ ق.ظ

مرد بی مقدار

عاقبت شوم مسئولینی که به عدالت رفتار نمى‌کند

بسم رب القادر بی انتها
آن خدای مالک روز جزا

آن خدای داور با اعتدال
ذره ای پیشش نگردد پایمال

می نویسم از گروهی اینچنین
تا نماند این رسالت بر زمین

می نویسم  از کسانی که فقط
یک هنر دارند ، آنهم بس غلط

یک نفر در بین شان خوشنام نیست
گام ما ، با گام شان ، همگام نیست

سابقه دارند در برخی امور
قطر آن پرونده ها گشته قطور

من خبر دارم ز پشت پرده شان
از تمام کرده و ناکرده شان

کاش مالی بود و اخلاقی نبود
آشکارا بود و قاچاقی نبود

کاش مانند شهیدش بود او
اهل منطق بود و مرد گفتگو

حرف می زد ، منتها ملزم نبود
روی قول خود کمی محکم نبود

بارها حرف خودش را پس گرفت
او اثر از هر کس و ناکس گرفت

هر کسی که دزد شد ، محبوب تر
هر که بدتر شد ، برایش خوب تر

خوب ها را از خودش می راند او
بر هوا می داد آب و آبرو

کاش تیمش ، تیم پای کار بود
ناظری بر کار پیمانکار بود

با پشیزی رام پیمانکار شد
وام دار مرد بی مقدار شد

گوهر پاکی خود را می فروخت
بس دهان هایی که با اغفال دوخت

کاش می دانست راهش راه نیست
آخر این تیرگی جز چاه نیست

فکر کرده تا قیامت ماندنی است
تا ابد این جامه ها پوشیدنی است

می رسد روزی که این کت را به زور
از تنش کنده ، شود راهی گور

می رسد آن روز و غوغا می شود
هر کسی بد کرده رسوا می شود

هر کسی که ذره ای بد کرده است
با خودش آتش فقط آورده است

هر کسی هم که سلامت بوده است
تا قیامت خاطرش آسوده است

الغرض گفتم تمام حرف را
تا رسم حالا به اصل ماجرا

هر که از نام پدر بالا رود
عاقبت چوب ترش را  می خورد

می گذارم من قلم را بر زمین
چون که آقاسی سروده اینچنین :

"جان مولا حرف حق را گوش کن
شمع بیت المال را خاموش کن "

آه مجنون 1403/02/30



نوشته شده توسط احمد بابایی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

آه مجنون ، بوی لیلا می دهد

وبلاگ اشعار ، خاطرات ، عکس ها و دلنوشته ها

آه مجنون ، بوی لیلا می دهد

سلام . از کودکی علاقه زیادی به شعر و حفظ آن داشتم . اولین سروده ام غزل عاشقانه ای بود با این مطلع : شود آیا که شبی آید و ما یار شویم ؟ فکر معقول نماییم و گرفتار شویم ؟ شود آیا شنوم پاسخ آری ز لبش ؟ و .... که البته نشد و آن شب و پاسخ نیامد.

زمستان 1373 و در 13 سالگی با استاد عزیزم زنده یاد حاج محمدرضاآقاسی رضوان الله تعالی علیه آشنا شدم و این آشنایی و دوستی دو طرفه تا سوم خرداد 1384 ادامه یافت .

شعرهایم عموماً بخاطر اتفاق هایی است که در اطرافم رخ می دهند . متاسفانه برخی از آنها را به دلیل عدم ثبت از دست داده و فراموش کرده ام . این وبلاگ را با هدف ثبت و انتشار اشعار ، خاطرات و گاهاً تصاویر خاطره انگیزم ، بعد از تعطیلی ناگهانی میهن بلاگ به راه انداختم . هر چند : شاعر نی ام و شعر ندانم گفتن / من مرثیه خوان دل دیوانه خویشم .

خوشحال خواهم شد با نظرات و پیشنهادات خود همراهی ام کنین . یاحق

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

مرد بی مقدار

يكشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۱:۳۸ ق.ظ

عاقبت شوم مسئولینی که به عدالت رفتار نمى‌کند

بسم رب القادر بی انتها
آن خدای مالک روز جزا

آن خدای داور با اعتدال
ذره ای پیشش نگردد پایمال

می نویسم از گروهی اینچنین
تا نماند این رسالت بر زمین

می نویسم  از کسانی که فقط
یک هنر دارند ، آنهم بس غلط

یک نفر در بین شان خوشنام نیست
گام ما ، با گام شان ، همگام نیست

سابقه دارند در برخی امور
قطر آن پرونده ها گشته قطور

من خبر دارم ز پشت پرده شان
از تمام کرده و ناکرده شان

کاش مالی بود و اخلاقی نبود
آشکارا بود و قاچاقی نبود

کاش مانند شهیدش بود او
اهل منطق بود و مرد گفتگو

حرف می زد ، منتها ملزم نبود
روی قول خود کمی محکم نبود

بارها حرف خودش را پس گرفت
او اثر از هر کس و ناکس گرفت

هر کسی که دزد شد ، محبوب تر
هر که بدتر شد ، برایش خوب تر

خوب ها را از خودش می راند او
بر هوا می داد آب و آبرو

کاش تیمش ، تیم پای کار بود
ناظری بر کار پیمانکار بود

با پشیزی رام پیمانکار شد
وام دار مرد بی مقدار شد

گوهر پاکی خود را می فروخت
بس دهان هایی که با اغفال دوخت

کاش می دانست راهش راه نیست
آخر این تیرگی جز چاه نیست

فکر کرده تا قیامت ماندنی است
تا ابد این جامه ها پوشیدنی است

می رسد روزی که این کت را به زور
از تنش کنده ، شود راهی گور

می رسد آن روز و غوغا می شود
هر کسی بد کرده رسوا می شود

هر کسی که ذره ای بد کرده است
با خودش آتش فقط آورده است

هر کسی هم که سلامت بوده است
تا قیامت خاطرش آسوده است

الغرض گفتم تمام حرف را
تا رسم حالا به اصل ماجرا

هر که از نام پدر بالا رود
عاقبت چوب ترش را  می خورد

می گذارم من قلم را بر زمین
چون که آقاسی سروده اینچنین :

"جان مولا حرف حق را گوش کن
شمع بیت المال را خاموش کن "

آه مجنون 1403/02/30

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی