آه مجنون ، بوی لیلا می دهد

وبلاگ اشعار ، خاطرات ، عکس ها و دلنوشته ها
يكشنبه, ۱۱ شهریور ۱۴۰۳، ۰۲:۵۳ ب.ظ

سفرنامه 8

شام و خواب کوفه : شام موکب ، رشته ای بود که مثل ماکارونی درست کرده بودند . البته ساندویچ فلافل با نوشابه هم می دادند . من از هر دو گرفتم . رشته اش کمی زیادی پخته شده بود و خشک بود اما تا آخرش را خوردم ، بنا ندارم غذای نذری امام حسین (ع) را نیم خورده رها کنم . ساندویچ فلافلش اما خوشمزه بود ، مخصوصاً با نان های عراقی که به دلیل کیفیت بالای آرد ، طعم بی نظیری دارد . بعد شام کمی استراحت کردیم و در گوشی چرخیدیم . برای خواب جایم را بیرون از چادر یعنی در کوچه پهن کردم تا از باد کولر در امان باشم . خیلی مواظبت می کردم تا امسال سرما نخورم . نیم ساعتی که از دراز کشیدنم گذشت با اصرار علی آقا ملایری کوله هامان را برداشتیم و راهی منزل یکی از اهالی کوفه در انتهای همان کوچه شدیم . داخل که رفتیم متکایی برداشتم و بدون تشک و پتو دراز کشیدم . سه دقیقه بعد صاحبخانه با زبانی مخلوط از عربی و فارسی به ما فهماند که جمع تر بخوابیم تا زائران دیگری هم بیایند داخل اتاق . اتاق حدود 15 متر بود و با وجود مبل های راحتی جای وسیعی برای ما 9 نفر نبود و او اصرار داشت بیشتر از این تعداد را پذیرای خواب کند . من با ناراحتی ای که ابرازش نکردم بلند شدم و کوله را برداشتم و مجدد برگشتم به موکب و در همان کوچه خوابیدم .

روز چهارم ـ  یکشنبه 28 مرداد ـ  نجف و شروع پیاده روی در غروب

نماز صبح و صبحانه : دوستان برای نماز صبح بلندم نکردند و خودم با صدای اذان برخاستم و نماز صبح را فرادی خواندم . صبحانه حاضر بود و شامل چای و نان و نوعی آش عراقی می شد که بسیار دلچسب و خوشمزه بود . برای شروع پیاده روی و یا رفتن به نجف چندین بار سه نفری مشورت کردیم و نهایتاً با نظر محمدآقا قرار شد بدون کوله برویم نجف زیارت و برگردیم . این فرایند تا ساعت 10 صبح که همواره در حال استراحت بودیم طول کشید .

نجف : ساعت 10 صبح کوله ها را داخل اتاق خدام موکب گذاشتیم و با ون عازم نجف شدیم . خیلی زود رسیدیم به نجف اشرف . نجف از شهرهای مهم عراق و مرکز استان نجف است . فاصله آن با بغداد ـ پایتخت عراق 161 کیلومتر و با شهر کربلا 80 کیلومتر است . جمعیت آن 800 هزار نفر و مذهب مردم آن شیعه است . حوزه علمیه این شهر از قدیمی ترین حوزه های علمیه است که طبق نقل های تاریخی در قرن پنجم قمری به دست شیخ طوسی بنا گردیده است . رود فرات و دریای نجف نیز منابع آبی شهر هستند .

حرم مطهر علوی : بر خلاف سال های قبل ، ون ما را از داخل قبرستان وادی السلام برد تا  نزدیکی حرم . از ون که پیاده شدیم بعد چند صدمتر وارد حرم مطهر شدیم . صف غذا در صحن طولانی بود و باز هم قرمه سبزی . من وضو نداشتم و سریع با یک لیوان آب در همان فضای صحن مطهر وضو گرفتم . برای داخل شدن در حرم کمی اشتباه رفتیم و بعد ده دقیقه برگشتیم به ورودی اصلی . کفش ها را داخل پلاستیک گذاشتیم و داخل شدیم . شلوغ بود و فریادهای حیدرحیدر در فضا آکنده بود . با فشار جمعیت آرام آرام وارد روضه منوره شدیم و چشم مان به ضریح مقدس امیرالمومنین روشن شد . امسال بر خلاف سال قبل امکان دسترسی به ضریح مطهر برای بانوان فراهم بود و همین امر موجب ازدحام بیشتر جمعیت می شد . البته این علاقه وافر به رساندن دست و لب و صورت به ضریح بیشتر عادت ایرانی هاست و کم کم بر عراقی ها هم تأثیر گذاشته است . خاطرم هست در نوروز 83 وقتی برای اولین بار به عتبات عالیات مشرف شدم هیچ اصراری از سوی اعراب برای کنار ضریح بودن نمی دیدم و تنها ایرانیان اقدام به این کار می کردند . اعراب کمی دورتر زیارتنامه می خواندند و برمی گشتند . به هر حال چون فضا شلوغ بود خیلی زود همراه با فشار جمعیت بیرون آمدیم و رفتیم به صحن بزرگ حضرت زهرا سلام الله علیها .

صحن بزرگ حضرت زهرا سلام الله علیها :  این صحن بزرگ که طراح ، مجری و بانی آن ستاد بازسازی عتبات عالیات جمهوری اسلامی ایران است بیش از 61 هزار متر مربع وسعت دارد و در سال 1390 ساخته شده است . این صحن دارای هزار گنبد است که بر روی 1100 ستون سنگی و بصورت خشکه چینی اجرا شده است . همچنین  این صحن دارای مصلا ، موزه ، کتابخانه ، صحن ویژه کودکان با نام های صحن حضرت محسن و صحن حضرت رقیه نیز می باشد . 

نماز ظهر و عصر نجف : صحن مملو از جمعیت بود و حرکت ها خیلی کند . گوشه ای برای پیداکردن جای نماز ایستادیم و بعد از چند دقیقه با بیدار شدن افرادی که خوابیده بودند ، جایی برای خودمان دست و پا کردیم . برای جماعت از خادم حرم پرسیدیم و گفت : متصل نیست و نماز در این قسمت فرادی است . تا اذان وقت کمی باقی بود و فرصتی شد تا زیارتنامه بخوانیم . زیارت امین الله را خواندم که بسیار سفارش شده است . اذان که دادند به اقامت یک روحانی که متوجه نشدم ایرانی است یا عراقی ، نماز جماعت خواندیم . تعدادمان به حدود صد نفر می رسید . بعد نماز بیرون آمدیم . جلوی درب متوجه شدم پلاستیک کفش هایم را برنداشتم . فشار جمعیت به سمت بیرون به حدی بود که محمدآقا گفت : تو نرو ، من میروم . به هر حال وزن من 114 و وزن او 74 کیلوگرم بود و راحت تر از من می توانست از میان جمعیت عبور کند . بعد چند دقیقه تلاش موفق شد خودش را مانند ماهی که برخلاف رودخانه شنا می کند ، به داخل برساند و با کفش های من برگردد . خدا خیرش دهد .



نوشته شده توسط احمد بابایی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

آه مجنون ، بوی لیلا می دهد

وبلاگ اشعار ، خاطرات ، عکس ها و دلنوشته ها

آه مجنون ، بوی لیلا می دهد

سلام . از کودکی علاقه زیادی به شعر و حفظ آن داشتم . اولین سروده ام غزل عاشقانه ای بود با این مطلع : شود آیا که شبی آید و ما یار شویم ؟ فکر معقول نماییم و گرفتار شویم ؟ شود آیا شنوم پاسخ آری ز لبش ؟ و .... که البته نشد و آن شب و پاسخ نیامد.

زمستان 1373 و در 13 سالگی با استاد عزیزم زنده یاد حاج محمدرضاآقاسی رضوان الله تعالی علیه آشنا شدم و این آشنایی و دوستی دو طرفه تا سوم خرداد 1384 ادامه یافت .

شعرهایم عموماً بخاطر اتفاق هایی است که در اطرافم رخ می دهند . متاسفانه برخی از آنها را به دلیل عدم ثبت از دست داده و فراموش کرده ام . این وبلاگ را با هدف ثبت و انتشار اشعار ، خاطرات و گاهاً تصاویر خاطره انگیزم ، بعد از تعطیلی ناگهانی میهن بلاگ به راه انداختم . هر چند : شاعر نی ام و شعر ندانم گفتن / من مرثیه خوان دل دیوانه خویشم .

خوشحال خواهم شد با نظرات و پیشنهادات خود همراهی ام کنین . یاحق

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

سفرنامه 8

يكشنبه, ۱۱ شهریور ۱۴۰۳، ۰۲:۵۳ ب.ظ

شام و خواب کوفه : شام موکب ، رشته ای بود که مثل ماکارونی درست کرده بودند . البته ساندویچ فلافل با نوشابه هم می دادند . من از هر دو گرفتم . رشته اش کمی زیادی پخته شده بود و خشک بود اما تا آخرش را خوردم ، بنا ندارم غذای نذری امام حسین (ع) را نیم خورده رها کنم . ساندویچ فلافلش اما خوشمزه بود ، مخصوصاً با نان های عراقی که به دلیل کیفیت بالای آرد ، طعم بی نظیری دارد . بعد شام کمی استراحت کردیم و در گوشی چرخیدیم . برای خواب جایم را بیرون از چادر یعنی در کوچه پهن کردم تا از باد کولر در امان باشم . خیلی مواظبت می کردم تا امسال سرما نخورم . نیم ساعتی که از دراز کشیدنم گذشت با اصرار علی آقا ملایری کوله هامان را برداشتیم و راهی منزل یکی از اهالی کوفه در انتهای همان کوچه شدیم . داخل که رفتیم متکایی برداشتم و بدون تشک و پتو دراز کشیدم . سه دقیقه بعد صاحبخانه با زبانی مخلوط از عربی و فارسی به ما فهماند که جمع تر بخوابیم تا زائران دیگری هم بیایند داخل اتاق . اتاق حدود 15 متر بود و با وجود مبل های راحتی جای وسیعی برای ما 9 نفر نبود و او اصرار داشت بیشتر از این تعداد را پذیرای خواب کند . من با ناراحتی ای که ابرازش نکردم بلند شدم و کوله را برداشتم و مجدد برگشتم به موکب و در همان کوچه خوابیدم .

روز چهارم ـ  یکشنبه 28 مرداد ـ  نجف و شروع پیاده روی در غروب

نماز صبح و صبحانه : دوستان برای نماز صبح بلندم نکردند و خودم با صدای اذان برخاستم و نماز صبح را فرادی خواندم . صبحانه حاضر بود و شامل چای و نان و نوعی آش عراقی می شد که بسیار دلچسب و خوشمزه بود . برای شروع پیاده روی و یا رفتن به نجف چندین بار سه نفری مشورت کردیم و نهایتاً با نظر محمدآقا قرار شد بدون کوله برویم نجف زیارت و برگردیم . این فرایند تا ساعت 10 صبح که همواره در حال استراحت بودیم طول کشید .

نجف : ساعت 10 صبح کوله ها را داخل اتاق خدام موکب گذاشتیم و با ون عازم نجف شدیم . خیلی زود رسیدیم به نجف اشرف . نجف از شهرهای مهم عراق و مرکز استان نجف است . فاصله آن با بغداد ـ پایتخت عراق 161 کیلومتر و با شهر کربلا 80 کیلومتر است . جمعیت آن 800 هزار نفر و مذهب مردم آن شیعه است . حوزه علمیه این شهر از قدیمی ترین حوزه های علمیه است که طبق نقل های تاریخی در قرن پنجم قمری به دست شیخ طوسی بنا گردیده است . رود فرات و دریای نجف نیز منابع آبی شهر هستند .

حرم مطهر علوی : بر خلاف سال های قبل ، ون ما را از داخل قبرستان وادی السلام برد تا  نزدیکی حرم . از ون که پیاده شدیم بعد چند صدمتر وارد حرم مطهر شدیم . صف غذا در صحن طولانی بود و باز هم قرمه سبزی . من وضو نداشتم و سریع با یک لیوان آب در همان فضای صحن مطهر وضو گرفتم . برای داخل شدن در حرم کمی اشتباه رفتیم و بعد ده دقیقه برگشتیم به ورودی اصلی . کفش ها را داخل پلاستیک گذاشتیم و داخل شدیم . شلوغ بود و فریادهای حیدرحیدر در فضا آکنده بود . با فشار جمعیت آرام آرام وارد روضه منوره شدیم و چشم مان به ضریح مقدس امیرالمومنین روشن شد . امسال بر خلاف سال قبل امکان دسترسی به ضریح مطهر برای بانوان فراهم بود و همین امر موجب ازدحام بیشتر جمعیت می شد . البته این علاقه وافر به رساندن دست و لب و صورت به ضریح بیشتر عادت ایرانی هاست و کم کم بر عراقی ها هم تأثیر گذاشته است . خاطرم هست در نوروز 83 وقتی برای اولین بار به عتبات عالیات مشرف شدم هیچ اصراری از سوی اعراب برای کنار ضریح بودن نمی دیدم و تنها ایرانیان اقدام به این کار می کردند . اعراب کمی دورتر زیارتنامه می خواندند و برمی گشتند . به هر حال چون فضا شلوغ بود خیلی زود همراه با فشار جمعیت بیرون آمدیم و رفتیم به صحن بزرگ حضرت زهرا سلام الله علیها .

صحن بزرگ حضرت زهرا سلام الله علیها :  این صحن بزرگ که طراح ، مجری و بانی آن ستاد بازسازی عتبات عالیات جمهوری اسلامی ایران است بیش از 61 هزار متر مربع وسعت دارد و در سال 1390 ساخته شده است . این صحن دارای هزار گنبد است که بر روی 1100 ستون سنگی و بصورت خشکه چینی اجرا شده است . همچنین  این صحن دارای مصلا ، موزه ، کتابخانه ، صحن ویژه کودکان با نام های صحن حضرت محسن و صحن حضرت رقیه نیز می باشد . 

نماز ظهر و عصر نجف : صحن مملو از جمعیت بود و حرکت ها خیلی کند . گوشه ای برای پیداکردن جای نماز ایستادیم و بعد از چند دقیقه با بیدار شدن افرادی که خوابیده بودند ، جایی برای خودمان دست و پا کردیم . برای جماعت از خادم حرم پرسیدیم و گفت : متصل نیست و نماز در این قسمت فرادی است . تا اذان وقت کمی باقی بود و فرصتی شد تا زیارتنامه بخوانیم . زیارت امین الله را خواندم که بسیار سفارش شده است . اذان که دادند به اقامت یک روحانی که متوجه نشدم ایرانی است یا عراقی ، نماز جماعت خواندیم . تعدادمان به حدود صد نفر می رسید . بعد نماز بیرون آمدیم . جلوی درب متوجه شدم پلاستیک کفش هایم را برنداشتم . فشار جمعیت به سمت بیرون به حدی بود که محمدآقا گفت : تو نرو ، من میروم . به هر حال وزن من 114 و وزن او 74 کیلوگرم بود و راحت تر از من می توانست از میان جمعیت عبور کند . بعد چند دقیقه تلاش موفق شد خودش را مانند ماهی که برخلاف رودخانه شنا می کند ، به داخل برساند و با کفش های من برگردد . خدا خیرش دهد .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی